پسری با پدرش وارد باغی شدند. پدر گفت: پسرم!! من برای میوه چیدن بالای درخت می روم و تو پایین درخت مواظب باش و به اطراف نگاه کن، اگر کسی ما را دید، به من خبر بده، فرزند در پای درخت ایستاد. پدرش روی درخت رفت و مشغول چیدن میوه شد... بعد از چند لحظه، پسر گفت: پدرجان! پدرجان! یکی دارد می بیند و از کار ما آگاهست پدر ترسید و از درخت پایین آمد و پرسید: آن کس که ما را می بیند و آگاهست کیست؟ فرزند در جواب گفت: مگر در قرآن نخواندی که فرمود: «أنّ الله بِما تَعمَلُونَ خَبیرٌ»؛ همانا خدا به هر کاری را که ما می کنیم آگاهست.(سوره لقمان،آیه 29)پدر از سخن پسرش شرمنده شد و از این کار دست کشید و دیگر دنبال چنین کارهایی نرفت

آپلود , آپلود عكس , آپلود سنتر , آپلود فايل , آپلود دائمي,آپلود موزیک